دنیای عشق

دنیای عشق

خدایا چنان کن سر انجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار
دنیای عشق

دنیای عشق

خدایا چنان کن سر انجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار

خبر فوری برای دارندگان ایمیل(حتما بخونید و اطلاع رسانی کنید )

قابل توجه کلیه کسانی که با اینترنت سروکار دارند. این اطلاعات صبح امروز مستقیماً از طرف میکروسافت و نورتون منتشر شده است. این اطلاعات را به هرکس که با اینترنت سروکار دارد برسانید. ممکن است نامه ای معمولی و به ظاهر بیخطر با

موضوع
Here you have it
به شما برسد. اگر آن نامه را باز کنید یک پیام روی صفحه مانیتور ظاهر می شود که نوشته "حالا دیگر دیر است."
زندگی شما دیگر زیبا نیست. البته این متن به انگلیسی و به این صورت ظاهر می شود
It is too late now. Your life is no longer beautiful...

پس از آن تمامی اطلاعات و هرآنچه در کامپیوتر دارید از بین می رود و فرستنده ایمیل به نام، ایمیل و رمز عبو شما دست پیدا می کند. این یک ویرس جدیداست که از عصر روز شنبه در شبکه اینترنت در حال چرخش است. آ او ال وجود این ویروس را تائید کرده و ویروس یاب های موجود قادر به دفع این ویروس نیستند.
این ویروس توسط یک هکر که خود را مالک زندگی می نامد ساخته شده است


شب سرد

شب سردی بود … پیرزن بیرون میوه فروشی زل زده بود به مردمی که میوه میخریدند. شاگرد میوه فروش تند تند پاکت های میوه رو توی ماشین مشتری ها میذاشت و انعام میگرفت.

پیرزن با خودش فکر میکرد چی میشد اونم میتونست میوه بخره ببره خونه … رفت نزدیک تر، چشمش افتاد به جعبه چوبی بیرون مغازه که میوه های خراب و گندیده داخلش بود … با خودش گفت چه خوبه سالم ترهاشو ببره خونه. میتونست قسمت های خراب میوه ها رو جدا کنه و بقیه رو بده به بچه هاش، هم اسراف نمیشد هم بچه هاش شاد میشدن …

برق خوشحالی توی چشماش دوید.. دیگه سردش نبود ! پیرزن رفت جلو نشست پای جعبه میوه؛ تا دستش رو برد داخل جعبه، شاگرد میوه فروش گفت : دست نزن نِنه ! وَخه برو دُنبال کارت ! پیرزن زود بلند شد … خجالت کشید ! چند تا از مشتریها نگاهش کردند ! صورتش رو قرص گرفت … دوباره سردش شد ! راهش رو کشید رفت …

چند قدم دور شده بود که یه خانمی صداش زد : مادر جان … مادر جان ! پیرزن ایستاد، برگشت و به زن نگاه کرد ! زن مانتویی لبخندی زد و بهش گفت اینارو برای شما گرفتم ! سه تا پلاستیک دستش بود پر از میوه … موز و پرتغال و انار …

پیرزن گفت : دستِت دَرد نِکُنه نِنه... مُو مُستَحق نیستُم !

زن گفت : اما من مستحقم مادر من … مستحق داشتن شعور انسان بودن و به هم نوع توجه کردن … اگه اینارو نگیری دلمو شکستی ! جون بچه هات بگیر !
زن منتظر جواب پیرزن نموند … میوه هارو داد دست پیرزن و سریع دور شد …

پیرزن هنوز ایستاده بود و رفتن زن رو نگاه میکرد … قطره اشکی که تو چشمش جمع شده بود غلتید روی صورتش … دوباره گرمش شده بود … با صدای لرزانی گفت :
پیر شی ننه ... پیر شی ! خیر بیبینی این شب چله مادر

دلیل قانع کننده برای ترک یاهو و ورود به دنیای گوگلی !

دلیل قانع کننده برای ترک یاهو و ورود به دنیای گوگلی !


http://www.1milad.com/wp-content/uploads/2011/02/gy.jpg

متاستفانه هنوز هم بسیاری از کاربران اینترنت در ایران؛ از YahooMail به عنوان سرویس دهنده اصلی ایمیل خود استفاده می کنند که اینکار اصلا برای من قابل قبول و باور نیست ! متتقدم هر کاربری ؛ تنها با یکبار استفاده از سرویس های متعدد گوگل (بخصوص جیمیل) ابدا سراغ سرویس دهنده های دیگری نخواهد رفت ! در این پست ؛ ۹ دلیل حیاتی برای ترک یاهو و پیوستن به گوگل را مطرح می کنم . البته اینقدر تفاوت میان این دو سرویس دهنده زیاد است که …

۱- تبلیغات :

یاهو هنوز هم از تبلیغات فلش و گرافیکی در ابعاد بزرگ استفاده می کند که این برای من اصلا قابل قبول نیست ! مخصوصا وقتی اینترنتتان از نوع زعالی باشد . در جیمیل یا اصلا تبلیغات وجود ندارد و یا اگر هم باشد ؛ به صورت متنی است . نکته جالب تبلیغات گوگل ؛ هوشمند بودن آن است و این باعث می شود ابدا از دیدن تبلیغات های گوگل ؛ عصبانی نشوید !

۲- سرعت لود :

صفحات یاهو ؛ به مراتب کندتر از گوگل لود می شوند . برای تست من یک ایمیل یکسان را به دو آدرس (یکی به جیمیل و یکی به یاهو) ارسال کردم . از زمان لاگین تا باز کردن ایمیل در یاهو ؛ ۵۴ ثانیه طول کشید و در جیمیل ۱۶ ثانیه ! حالا این اعداد را در مقیاس بزرگ در نظر بگیرید و فکر کنید بخواهید روزی ۲۰ یا ۳۰ ایمیل دریافت و یا ارسال کنید !

۳- مدیریت ایمیل ها :

جیمیل ابزارهای متعددی برای مدیریت و دسته بندی ایمیل ها به شما ارائه می کند که به خوبی می توانید ایمیل های شخصی ؛ کاری و مهمتان را از یکدیگر جدا کنید . ولی در یاهو ؛ تا آنجا که من سرک کشیدن چنین پیشبینی ای صورت نگرفته است .

۴-  POP3 :

حتی اگر از محیط تحت وب جیمیل خوشتان نیاید ؛ گوگل این امکان را به شما می دهد که ایمیل هایتان را از طریق Outlook یا نرم افزارهای مشابه مدیریت کنید . ولی این سرویس حیاتی ؛ هنوز روی یاهو فعال نیست .

۵- امنیت

دلایل زیادی بر امن تر بودن سرویس های گوگل نسبت به سایر رقبا ؛ مخصوصا گوگل وجود دارد که فکر نمی کنم نیازی به توضیح و تفصیل داشته باشد . اگر به امنیت نامه های دریافتی و ارسالیتان اهمیت می دهید ؛ جیمیل برای شما مناسبتر خواهد بود !

۶- آزمایشگاه

قسمتی به نام آزمایشگاه یا LAB در جیمیل وجود دارد که با استفاده از ابزارهای آن می توانید امکانات جدیدی را به ایمیل خود اضافه کنید . از باز کردن توییتر و فیس بوک در کنار ایمیل گرفته تا مدیریت برچست ها و زمان ارسال و… . یکی از محبوبترین ابزارهای این قسمت برای من ؛ امکان کنسل کردن ایمیل های ارسالی است . به این صورت که شما می توانید بعد از ارسال ایمیل ؛ آنرا Undo کنید !!

۷- مدیریت چند ایمیل در یک حساب

اینیکی واقعا شاهکار است ! شما در جیمیل می توانید چنین ایمیل را در کنار هم داشته باشید . به عنوان مثال اگر دامین شخصی دارید ؛ می توانید ایمیل آنرا به جیمیل معرفی کنید و از طریق سرور های گوگل ؛ ایمیل هایش را دریافت و یا ارسال کنید

۸- امکان ترجمه خودکار ایمیل ها

اگر ایمیل های انگلیسی زبان دریافت می کنید ؛ می توانید به طور خودکار آنها را به فارسی ترجمه کنید ! البته ترجمه به صورت ماشینی صورت می گیرد و خیلی کیفیت مطلوبی ندارد . ولی گاها واقعا کارراه انداز است !

۹- سازگاری بیشتر با زبان فارسی

در یاهو ؛ بیشتر با ایمیل های خرچنگ قورباغه مواجه میشوید و در جیمیل ؛ خیلی خیلی کمتر ! به نظر می رسد سازگاری گوگل با زبانهایی غیر از انگلیسی به مراتب بیشتر از یاهوست ..

گنجینه ادب پارسی

www.Rohama.org 

یک گنجینه ی ادبی تقدیم به همه عزیزان 

حافظ خیام سعدی فردوسی مولوی نظامی پروین اعتصامی عطار سنایی وحشی رودکی ناصرخسرو منوچهری فرخی سیستانی خاقانی مسعود سعد سلمان انوری اوحدی خواجوی کرمانی عراقی صائب تبریزی شیخ محمود شبستری جامی هاتف اصفهانی ابوسعید ابوالخیر ملک‌الشعرای بهار باباطاهر عریان محتشم کاشانی شیخ بهایی سیف فرغانی فروغی بسطامی عبید زاکانی امیرخسرو دهلوی شهریار عبدالواسع جبلی فخرالدین اسعد گرگانی فیض کاشانی سلمان ساوجی رهی معیری اقبال لاهوری بیدل دهلوی قاآنی کسایی عرفی شیرازی

غار اصحاب کهف

مطالب خواندنی در مورد محل غار کهف دوستان اگه مایل به مطالعه هستین بر روی ادامه مطلب کلیک کنید  

www.Rohama.org

ادامه مطلب ...

بهشت و جهنم

 www.Rohama.org

روزی یک مرد روحانی با خداوند مکالمه ای داشت: "خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟ "، خداوند او را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد، مرد نگاهی به داخل انداخت، درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود، که آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد، افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند، به نظر قحطی زده می آمدند، آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمایند، اما از آن جایی که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد، خداوند گفت: "تو جهنم را دیدی، حال نوبت بهشت است"، آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد، آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود، یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن و افراد دور میز، آنها مانند اتاق قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و چاق بوده، می گفتند و می خندیدند، مرد روحانی گفت: "خداوندا نمی فهمم؟!"، خداوند پاسخ داد: "ساده است، فقط احتیاج به یک مهارت دارد، می بینی؟ اینها یاد گرفته اند که به یکدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار اتاق قبل تنها به خودشان فکر می کنند!" هنگامی که موسی فوت می کرد، به شما می اندیشید، هنگامی که عیسی مصلوب می شد، به شما فکر می کرد، هنگامی که محمد وفات می یافت نیز به شما می اندیشید، گواه این امر کلماتی است که آنها در دم آخر بر زبان آورده اند، این کلمات از اعماق قرون و اعصار به ما یادآوری می کنند که یکدیگر را دوست داشته باشید، که به همنوع خود مهربانی نمایید، که همسایه خود را دوست بدارید، زیرا که هیچ کس به تنهایی وارد بهشت خدا نخواهد شد تخمین زده شده که 93% از مردم این متن را برای دیگران ارسال نخواهند کرد، زیرا آنها تنها به خود می اندیشند، ولی اگر شما جزء آن 7% باقی مانده می باشید، این پیام را برای دیگران ارسال نمایید، من جزء آن 7% بودم، همچنین به یاد داشته باشید که من همیشه حاضرم تا قاشق غذای خود را با شما سهیم شوم

مانکن فرانسوی که مسلمان شد

برای خوندن مطالب به ادامه مطلب بروید  

 

www.Rohama.org

ادامه مطلب ...

فهمیدم

 www.Rohama.org
که : میتوان در یک لحظه تصمیم گرفت و یک عمر رنج کشید .
که : میتوان به رفتن ادامه داد بعد از آنکه تصور میکنی دیگر نمیتوانی.
که : میتوان افکار را کنترل کرد وگرنه آنها تو را کنترل میکنند .

که : بلوغ به تجربه های تو و درسهائی که از آنها گرفتی مربوط است نه به سالهای زندگیت .

که : قهرمان کسی است که کاری را که لازم است انجام شود ، بی توجه به عواقب آن انجام دهد .
که : گاهی حق داری عصبانی باشی ، اما حق نداری ظالم باشی . 
که : زندگی ات می تواند در یک لحظه توسط مردمی که تو حتی نمی شناسی تغییر کند .

که : حتی زمانی که تصور میکنی چیزی برای بخشیدن نداری می توانی به کسی که کمک می طلبد ببخشی .

اگر کسی آنگونه که تو می خواهی دوستت ندارد،
 
 به این معنی نیست که در عشق او نقصی هست.
 
که :
 
آنها که دوستشان می داریم می توانند دوستمان نداشته باشند.
که :

راهنمائی شیطان

وقت دارید بخوانید..... داستان خیلی قشنگ......

 

مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.

در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.

مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد!

او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.

در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید. مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما

در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید.))، از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم. مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند. مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود. مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند. مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد. شیطان در ادامه توضیح می دهد:

((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.)) وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و  به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید. بنا براین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم.

 

نتیجه اخلاقی داستان:

کار خیری را که قصد دارید انجام دهید به تعویق نیاندازید. زیرا هرگز نمی دانید چقدر اجر و پاداش ممکن است ازمواجه با سختی های در حین تلاش به انجام کار خیر دریافت کنید. پارسائی شما می تواند خانواده و قوم تان را بطور کلی نجات بخشد.

این کار را انجام دهید و پیروزی خدا را ببینید. اگر ارسال این پیام شما را به زحمت می اندازد یا وقتتان را زیاد می گیرد،

پس آن کار را نکنید. اما پاداش آن را که زیاد است نخواهید گرفت. آیا آسان نیست که فقط کلید "ارسال" را فشار دهید و این پاداش را دریافت کنید؟

 

ستایش خدایی را است بلند مرتبه!  

مچ گیری مادر از پسر

www.Rohama.org 

خانم حیدری برای دیدن پسرش مسعود، به محل تحصیل او یعنی لندن آمده بود. او در آنجا متوجه شد که پسرش با یک هم اتاقی دختر بنام ویکی زندگی میکند. کاری از دست خانم حیدری بر نمی آمد و از طرفی هم اتاقی مسعود هم خیلی خوشگل بود. او به رابطه میان آن دو ظنین شده بود و این موضوع باعث کنجکاوی بیشتر او می شد. مسعود که فکر مادرش را خوانده بود گفت:من میدانم که شما چه فکری میکنید، اما من به شما اطمینان می دهم که من و ویکی فقط هم اتاقی هستیم.
حدود یک هفته بعد ویکی، به مسعود گفت: از وقتی که مادرت از اینجا رفته،
قندان نقره ای من گم شده، تو فکر نمی کنی که او قندان را برداشته باشد؟ مسعود جواب داد: خب، من به مادرم شک ندارم، اما برای اطمینان به او ایمیل خواهم زد. او در ایمیل خود نوشت: مادر عزیزم ، من نمی گم که شما ظرف نقره را از خانه من برداشتید، و در ضمن نمی گم که شما آن را برنداشتید، اما در هر صورت واقعیت این است که آن ظرف از وقتی که شما به تهران برگشتید گم شده. با عشق ، مسعود روز بعد ، مسعود یک ایمیل به این مضمون از مادرش دریافت نمود: پسر عزیزم، من نمی گم تو با ویکی رابطه داری و در ضمن نمی گم که تو باهاش رابطه نداری. اما در هر صورت واقعیت این است که اگر او در تختخواب خودش می خوابید، حتما تا الان ظرف را پیدا کرده بود. با عشق مادر

متن کامل نهج البلاغه به زبان فارسی

نهج البلاغه حاوی سخنان زیبای امیر مؤمنان علی علیه السلام است که به حق فراتر از سخن انسان و فروتر از سخن خدا معرفی می شود

نهج البلاغه از مشهورترین و معتبرترین منابع حدیث شیعه است که به کوشش سیّد رضى (359 ـ 406 ه* ق) گردآورى و تدوین گردیده است.

موضوعات نهج البلاغه تنوع موضوعات نهج البلاغه اعجاب برانگیز است، معارف بلند توحید ى ارزشهاى والاى الهى، پند و اندرز و موعظه، بیان و تحلیل حوادث سیاسى و اجتماعى، دستور کار حکمرانان و توبیخ آنها از جمله مطالب نهج البلاغه است.

بخشهای مختلف مؤلّف پس از مقدمه اى کوتاه سخنان امیرمؤمنان علیه السلام را در سه بخشِ خطبه ها (سخنرانیها)، کتب (نامه ها و رساله ها) وقصار الحکم (حکمت هاى کوتاه) تنظیم نموده و در لابلاى سخنان آن حضرت ـ هر جا که لازم بوده ـ توضیحات کوتاه و مفیدى آورده است.

هدف سید رضی نهج البلاغه در لغت به معناى راه رسا و بلیغ سخن گفتن است. سیّد رضى کوشیده است از میان احادیث منقول از امام على علیه السلام، بلیغترین و زیباترین آنها را گزینش و در این مجموعه گرد آورد. همین ویژگى راز ماندگارى و جاودانگى این کتاب در حوادث سهمگین و تلخ گذشته تاریخ و موجب شهرت آن در میان گروههاى مختلف مسلمانان و شخصیّت هاى برجسته غیرمسلمان گشته است.

پژوهشها و ترجمه ها برخى از پژوهشگران بیش از 370 اثر را در شرح و تفسیر و ترجمه و... نهج البلاغه بر شمرده اند وتاکنون نزدیک به 15 ترجمه از نهج البلاغه به چاپ رسیده است.این مسأله اهمیت و ارزش این کتاب را در میان مسلمین تا حدودى روشن مى نماید.ترجمه هاى بسیارى از نهج البلاغه به فارسى در دست است. از معروفترین آنها مى توان به ترجمه سیّد على نقى فیض الاسلام و دکتر سیّد جعفر شهیدى اشاره کرد.

فرهنگها و نرم افزارها برخى از دانشمندان کوشیده اند تا سخنان دیگر امام على علیه السلام را که سیّد رضى در نهج البلاغه نیاورده است گردآورى کنند. مهمترین این آثار نهج السعاده فی مستدرک نهج البلاغه است. این مجموعه به کوشش شیخ محمّد باقر محمودى گرد آمده است که در 8 جلد منتشر شده است.
فرهنگهاى لفظى و موضوعى تهیه شده نهج البلاغه جستجو و مراجعه به آن را آسان کرده است. همچنین تاکنون چند نرم افزار از نهج البلاغه و برخى از شروح آن تهیه شده است.
مشهورترین تحقیقهاى نهج البلاغه تحقیق محمد عبده و صبحى صالح مى باشد. تحقیق مرحوم فیض الاسلام نیز در میان فارسى زبانان رواج دارد

 

متن کامل نهج البلاغه با ترجمه فارسی            

 

خطبه هاى  1 تا 59
خطبه هاى 60 تا 119
خطبه هاى 120 تا 179
خطبه هاى 180 تا 239
حکمت های 1 تا 100
حکمت های 100 تا 200
حکمت های 200 تا 300
حکمت های 300 تا 360
نامه های 1 تا 30
نامه های 31 تا 52
نامه  53
نامه های 54 تا 79

تست خودشناسی

 www.Rohama.org

نحوه نگرش شما به عشق

 

 ١- پایان دنیا نزدیک است. اگر فقط بتوانید یک نوع از حیوانات را نجات دهید، کدام را انتخاب می ‌کنید؟
الف : خرگوش
ب : گوسفند
پ : گوزن
ت : اسب

2- به آفریقا رفته‌اید. به هنگام بازدید از یکی از قبیله‌ها، آن ها اصرار می‌کنند که یکی از حیوانات زیر را به عنوان یادگاری با خود ببرید. کدام را انتخاب می‌کنید؟
الف : میمون
ب : شیر
پ : مار
ت : زرافه

3- فرض کنید خطای بزرگی انجام داده‌اید و خداوند برای مجازات شما تصمیم گرفته است که به جای انسان، شما را به صورت یکی از حیوانات زیر در آورد. کدام را انتخاب می‌کنید؟
الف : سگ
ب : گربه
پ : اسب
ت : مار

4- اگر قدرت داشتید که یک نوع از حیوانات را برای همیشه از روی کره زمین نابود کنید، کدام را انتخاب می‌کردید؟
الف : شیر
ب : مار
پ : تمساح
ت : کوسه

5- یک روز، با حیوانی برخورد می‌کنید که می‌تواند با شما به زبان خودتان صحبت کند. دلتان می‌خواهد که کدامیک از حیوانات زیر باشد؟
الف : گوسفند
ب : اسب
پ : خرگوش
ت : پرنده

6- در یک جزیره دور افتاده، تنها یک موجود زنده به عنوان همدم و همراه شما وجود دارد. کدامیک را انتخاب می‌کنید؟
الف : انسان
ب : خوک
پ : گاو
ت : پرنده

7- اگر قدرت داشتید که هر نوع حیوانی را اهلی و دست‌آموز کنید. کدامیک از حیوانات زیر را به عنوان حیوان خانگی خودتان انتخاب می‌کردید؟
الف : دایناسور
ب : ببر
پ : خرس قطبی
ت : پلنگ

8- اگر قرار بود برای 5 دقیقه به صورت یکی از حیوانات زیر در می‌آمدید، کدامیک را انتخاب می‌کردید؟
الف : شیر
ب : گربه
پ : اسب
ت : کبوتر
 

 • 


تحلیل:
1- در زندگی واقعی، برای چه نوع آدم هایی جذابیت و کشش دارید.الف: خرگوش– کسانی که دارای شخصیت دوگانه هستند، به سردی یخ در ظاهر، اما به گرمی آتش در باطن
ب: گوسفند– مطیع و گرم
پ: گوزن– زیبا و آداب دان
ت: اسب- کسانی که غیرقابل جلوگیری، بی‌بند و بار و آزاد هستند.
 

2- در فرایند ابراز عشق و درخواست ازدواج، کدام رویکرد برای شما خوشایندتر و موثرتر است.الف: میمون – مبتکر و باذوق که هیچ گاه احساس خستگی نکنید.
ب: شیر- سرراست، صاف و پوست کنده به شما بگوید که دوستتان دارد.
پ: مار- دمدمی مزاج، پر نوسان، نفس گرم و عشق سرد
ت: زرّافه- صبور، هرگز شما را رها نکند.


3- دلتان می‌خواهد معشوقتان چه عقیده‌ای در باره شما داشته باشد.
الف: سگ- باوفا، صادق، ثابت قدم
ب: گربه- شیک و زیبا
پ: اسب- خوش بین
ت: مار- انعطاف‌پذیر


4- چه اتفاقی باعث می‌شود که شما رابطه‌تان را قطع کنید/ از چه خصوصیتی بیش از همه نفرت دارید؟الف: شیر- متکبر و خودخواه، امر و نهی کن
ب: مار- هیجانی و دمدمی مزاج، نمی‌دانید چگونه او را خوشحال کنید.
پ: تمساح- خونسرد، بی رحم، سنگدل
ت: کوسه- ناامن


5- دوست دارید چه نوع رابطه‌ای با او برقرار سازید؟الف: گوسفند- سنتی، بدون آن که چیزی بگویید او بفهمد چه می‌خواهید، ارتباط برقرار کردن از طریق قلب‌ها.
ب: اسب- هر دو بتوانید درباره همه چیز با هم صحبت کنید، هیچ چیز مخفی در میان نباشد.
پ: خرگوش- رابطه‌ای که همیشه خود را گرم و عاشق او حس کنید.
ت: پرنده- رابطه‌ای پایدار و طولانی و بالنده
 

6- آیا به او خیانت می کنید؟
الف: انسان- شما به جامعه و اخلاقیات احترام می‌گذارید، پس از ازدواج هیچ کار خلافی نمی‌کنید.
ب: خوک- نمی‌توانید در مقابل تمایلاتتان مقاومت کنید، به احتمال زیاد خیانت می‌کنید.
پ: گاو- خیلی سعی می‌کنید که چنین کاری نکنید.
ت: پرنده- شما هرگز نمی‌توانید استوار و ثابت قدم باشید، شما واقعاً برای ازدواج مناسب نیستید و نمی‌خواهید تعهدی بپذیرید.


7- درباره ازدواج چه فکر می‌کنید.
الف: دایناسور- شما خیلی بدبین هستید و فکر می‌کنید این روزها دیگر ازدواج سعادتمندانه وجود ندارد.
ب: ببر- شما به ازدواج به صورت یک چیز گرانبها فکر می‌کنید. پس از آن که ازدواج کردید، پیوند زناشویی و همسرتان را بسیار باارزش و گرامی می‌دارید.
پ: خرس قطبی- شما از ازدواج می‌ترسید، فکر می‌کنید آزادیتان را از شما خواهد گرفت.
ت: پلنگ- شما همیشه طالب ازدواج بوده‌اید، ولی در واقع، شناخت دقیقی از آن ندارید


8- در این لحظه، به عشق چگونه فکر می‌کنید؟الف: شیر- شما همیشه تشنه عشقید و می‌توانید هر کاری برای آن بکنید، اما به راحتی در دام عشق نمی‌افتید.
ب: گربه- شما خیلی خودمحور و خودخواهید. شما فکر می‌کنید عشق چیزی است که می‌توانید به دست آورید و هرگاه که خواستید آن را دور بیندازید.
پ: اسب- شما نمی‌خواهید در قید و بند یک رابطه پایدار قرار بگیرید. به هر چمن که رسیدی گلی بچین و برو
ت: کبوتر- شما به عشق به صورت یک تعهد دو طرفه فکر می‌ کنید.

کاش میفهمیدی

فرصت ما تمام شده باید از این قصه بریم فرقی نداره من و تو کدوم یکی مقصریم...

خاطره ها رو یادمه لحظه به لحظه مو به مو هیچی رو یاد من نیار

                                                          اونقدر خرابم که نگو....

بد بودم و بدتر شدم میرم با پاهای خودم میرم نمیدونم کجا

                                                              اه کم اوردم به خدااااا

دلگیرم از دست خودم کاش عاشقت نمی شدم هر جوری که می خواستم نشد...

از غم یه ذره هم کم نشد من موندم و تنهایی هام از دنیا هیچی نمی خوام...

عاقبت من رو نگاه اشتباه پشت اشتباه...

هروز عاشق تر شدیم تو عشق خاکسر شدیم...

سوختیم ولی به آرزومون نرسیدیدیم

فقط گریه فقط عذاب صد تا سوال بی جواب نه من نه تو از عاشقی خیری ندیدیم...

دلگیرم از دست خودم کاش عاشقت نمی شدم هر جوری که می خواستم نشد...

مرا ببخش

مرا ببخش

مرا ببخش ... که بی تو تنهایم ...

مرا ببخش ... که بی تو از گریه سرشارم

هر لحظه روزهای بی تو بودن

به اندازه ی تمام لحظه های بی کسی های مجنون گذشت

مرا ببخش که امروز بی تو در تار تنهایی اسیرم

مرا ببخش که شبهای دلتنگی برای چشمان مهربانت

چشمان عاشقم گریست

مرا ببخش که هر لحظه تو را فریاد می زنم

اما کسی جز تنهاییم، صدایم را نمی شنود

مرا ببخش که هر آن به تو فکر می کنم

آنقدر که اکنون

فقط به یاد تو قلب کوچکم می تپد

و هر روز که می گذرد

عشق و یادت در دفتر خاطرات ذهنم

پر رنگ تر و بی واهمه تر از دیروز

یادگاری می نویسد

اما باز هم مرا ببخش

و بدان که حتی اگر تو بخواهی

تا آن لحظه که نفس می کشم

خواهم گفت :

                                                          مرا ببخش ....

بگوییم و نگوییم

کلمه ها بر احساسها و اندیشه ها تاثیر می گذارند
احساسها بر افکار و کلمه ها مؤثرند
اندیشه ها بر کلمه ها و احساسها تاثیر می گذارند


بگوییم : از اینکه وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم
نگوییم : ببخشید که مزاحمتان شدم

بگوییم : در فرصت مناسب کنار شما خواهم بود
نگوییم : گرفتارم

بگوییم : راست می گی؟ راستی؟
نگوییم : دروغ نگو

بگوییم : خدا سلامتی بده
نگوییم : خدا بد نده

بگوییم : هدیه برای شما
نگوییم : قابل ندارد

بگوییم : با تجربه شده
نگوییم : شکست خورده

بگوییم: قشنگ نیست
نگوییم : زشت است

بگوییم: خوب هستم
نگوییم: بد نیست

بگوییم : مناسب من نیست
نگوییم : به درد من نمی خورد

بگوییم : با این کار چه لذتی می بری؟
نگوییم : چرا اذیت می کنی؟

بگوییم : شاد و پر انرژی باشید
نگوییم : خسته نباشید

بگوییم: من
نگوییم: اینجانب

بگوییم: دوست ندارم
نگوییم: متنفرم

بگوییم: آسان نیست
نگوییم: دشوار است

بگوییم : بفرمایید
نگوییم : در خدمت هستم

بگوییم : خیلی راحت نبود
نگوییم : جانم به لبم رسید

بگوییم : مسئله را خودم حل می کنم
نگوییم : مسئله ربطی به تو ندارد

عکس های دیدنی

همون آدم ، همون عکس ، چند سال بعد ! (عکس های جالب)

عکس های دیدنی

ادامه عکس ها در لینک زیر

ادامه مطلب ...

شاید گریه میکردی

 

در کابوس می بینمت که آرام از من دور میشوی میخواهم فریاد بزنم... اما صدایی ندارم.دلم میخواهد هر روز و هر لحظه و هر ثانیه بایستم و تو را گوش دهم.عطش زلال نگاهت را در میان هق هق گریه ام میخواهم از میان پرده اشکی که از تصویر نبودنت میسوزاندم.. من به صداقت دستانت زنده شدم...

نگاه کن بهانه...در پس ثانیه های التهاب هنوز هستم...سینه ام آلام خستگیهای توست... در زیباترین شبهای زندگیم تورا به اسارت زنجیر انگشتانم در می آورم چرا که از عشق و از زندگی تنها لحظاتی را میخواهم که تو حضور داری....

لحظه عطش سخت جنون در حریم نگاه تو... بهانه من فردا دیگر نه از سیاهی خبری هست و نه از غروب.فردا باران پاییزی تمامی کینه ها را با خود می برد.من از بلور عطرآگین فضا برایت داستانها خواهم گفت ..سرم را روی قلبت میگذارم و تو برایم از تمامی لحظاتی میگویی که برایم معنا میکنی..

تکرار تو هرگز مرا خسته نخواهد کرد ... وقتی از تمامی دلتنگی ها ناباورانه عاجز شدم... تو فقط نگاه کردی آرام برگشتی و رفتی...

شاید گریه میکردی...

در این بی خوابی شبانه....


در این بی خوابی شبانه و در اوج سکوت و تنهاییم

صدای دلنواز یادت در قصه بی کسی ام می پیچد

باز شب می شود . من از سیاهی می هراسم

و باز دلخسته از فراق عشق می گریم

و بر تلخی تمام غمهای زندگیم اشک می ریزم

وقتی می خواهم چهره تو را به یاد بیاورم

چشمانم را می بندم و چشمان تو را می بینم

ودر سکوت صدای تو را مرور می کنم

با اینکه از برخی سکوتها دلزده ام

با رفتن تو بود که تنهایی من رقم خورد

تو رفتی و من به یادت

با غنچه های گل نرگس

با حیاط خانه

با غم و غربت خودم

همدم و هم زبان شدم

 دلتنگ تو ام ....

دل شکسته ام را فراموش نکن

من به یاد تو هستم

تو هم مرا در یاد خود داشته باش .....

باران ببار

باران

ببار که بارش تو التیامی است

بر زخمهای کهنه ی دلم

 باران

 ببار که باریدن تو مرهمی است

 بر دردهای سینه ام

 و ترنم اشکهای تو

 روح خسته بیماری را از گونه هایم می زداید .

باران من تو را ناجی فریادها می دانم

 چرا که خیال سبز شدن را در روح خزان زده ی من می پرورانی

 و عطر طراوت و شادابی را در آسمان بی رنگ روح زندگی ام می پراکنی .

باران دوستت دارم ، چرا که تو مظهر هر پاکی و زیبایی در دنیایی .

بارش تو ، وصل تو ، مراد هر زمینی است .

ای باران ! بیا با من امشب ببار

 چرا که بارش تو گرمی محبت را در دلها شعله ور می سازد

 و آب را به گلوی خسته ام می رساند

 و قلبم را از آتش داغ جدایی دور می کند .  ببار!

دوس داشتن دلیل نمی خواد

این روزها دوست داشتن دلیل می‌خواهد!

من یاد گرفته ام ... " دوست داشتن دلیل نمی خواهد ... " ولی نمی دانم چرا ... خیلی ها و حتی خیلی های دیگر ... می گویند: این روز ها ...

من یاد گرفته ام ...

" دوست داشتن دلیل نمی خواهد ... "

ولی نمی دانم چرا ...

خیلی ها ...

و حتی خیلی های دیگر ...

می گویند :

"  این روز ها ...

دوست داشتن

دلیل می خواهد ...   "

و پشت یک سلام و لبخندی ساده ...

دنبال یک سلام و لبخندی پیچیده ...

دنبال  گودالی از تعفن می گردند ...

.

.

.

دیشب ...

که بغض کرده بودم ...

باز هم به خودم قول دادم ...

من  "  سلام  "  می گویم ...

و "   لبخند  "  می زنم  ...

و قسم می خورم ...

و می دانم ...

"  عشق  "  همین است ...

به همین ساده گی ...