به کسانی که در لابلای مشغله شان ؛
وقتی برای شما پیدا می کنند ،
احترام بگذارید !
اما ....
عاشق کسانی باشید ؛
که وقتی شما به آنها نیاز دارید ،
هرگز به مشغله شان نگاه نمی کنند ... !!!
br /
تراژدی شاتل فضائی
Satellite Photo: Space Shuttle Tragedy
Fake
سونامی در شهر پوکت - تایلند
Tsunami Strike Phuket , Thailand
Fake(no tall buildings like these there) (driving on the wrong side of the road for Thailand )
قدرت نمائی آمریکا
Air Force Jets in U.S.A. Formation
Fake
بزرگترین سگ دنیا
World's Biggest Dog
Fake
بزرگترین پل معلق دنیا
Highest Bridge in the World
Real
بزرگترین گربه دنیا
Largest Cat
Real
بزرگترین گربه ماهی دنیا
Fishermen with Giant Catfish
Real
شاهکاری از طبیعت
Cloud Formation Resembles 'Hands of God'
Fake
دوقلوهای دو رنگ
Black & White Twins
Real
چشمان رنگی با پوست سفید یک آهو
Albino Fawn
Real
وجود یک انسان قطعه قطعه شده در شکم یک تمساح
Human Remains Found in Crocodile
Real
قاچاق انسان در پشت داشبورد اتومبیل
Illegal Alien Hides in Dashboard
Real
شکار گنده تر از دهان یک مار
A Snake, Fishing
Real
اسکلت کشف شده انسان غول پیکر در عربستان
Giant Skeleton Found in Middle East
Fake
بزرگترین تمساح شکار شده
Giant Texas Gator
Real
(but picture taken at angle that makes it look larger than really is...)
ماهیگیری بوش در سیلاب
Pres. Bush Fishing in Hurricane
Fake
تقارن ماه شب 14 با غروب خورشید
North Pole Sunset
Fake
بزرگترین خرس شکار شده در جهان
Giant Grizzly Bear
Real
خانه ای با طرح خمیده
Wacky ' Drunk Building '
Real
کوچکترین پرنده دنیا - مرغ مگس خوار
Hand-Feeding Hummingbirds
Real
عجیب ترین قایق دنیا
Strange Boat
Real
یک تمساح غول پیکر
Monster Crocodile in the Congo
Real
آخرین عکس - برخورد هواپیمای مسافربری 11 سپتامبر با برجهای دوقلوی تجارت جهانی در جزیره منهتن در آمریکا
Tourist Atop World Trade Center, 9/11/01
Fake
طبیعی ترین نقاشی روی سطح
Amazingly Realistic Street Painting
Real
اسکی در دبی
Indoor Ski Resort in Dubai
Real
شکار انسان توسط کوسه
Shark Attacks Helicopter
Fake
طوفان غبار و شن در عراق
Sandstorm in Iraq
Real
یک نهار لذیذ برای تمساح - شکار غزال
Alligator's Lunch
Real
پولهای کشف شده ناشی از فروش مواد مخدردر کشور مکزیک
Cash Seized in Drug Bust
Real
پدیده طبیعی در کهکشان معروف به چشم
Space Nebula Resembles Human Eye
Real
سقوط یا فرود سالم هواپیما در افغانستان
MiG Jet Fighter Found Buried in Iraq
Real
کشف قورباغه مرده در میان زیتون
Dead Frog Found in Can of Peas
Real (ewww!!)
توالت شیشه ای با دید یک طرفه
Public Toilet w/Glass
Real
(glass is one-way, you cannot see in)
بزرگترین خرگوش دنیا
Herman the Giant Bunny
Real
روح
The Sundarbans Ghost
Fake
وجود لارو حشره در چشم انسان
Live 'Worm' in Patient's Eye
Real (double ewww...)
دزد توپ - گربه ماهی - بلعیدن توپ بازی توسط گربه ماهی و ماندن روی سطح آب
Catfish Eats Rubber Ball
Real
1- دختر: گمونم اسب سفید شاهزاده منو کشتن و باهاش سوسیس درست کردن وگرنه امکان نداشت اینقده دیر کنه
2- می گن پول چرک کف دسته؛ دست ما هم که کلا آنتی باکتریال!
3- مدرسه: سه سیب داریم، دو تای دیگر از علی می گیریم، حالا چندتا سیب داریم؟
مشق شب: اگر یک هندوانه سه کیلویی را بین پنج نفر تقسیم کنیم به هر یک چه مقدار می رسد؟
امتحان: علی 12 موز دارد، قطار او هفت دقیقه تاخیر دارد، وزن خورشید را حساب کنید!
4- ترمینال همون ترمینال اما رفتن کجا و اومدن کجا
5- حتی مزخرف ترین چیزهای ممکن بعدها به خاطره های شیرین تبدیل میشن
مثلا صدای مودم دایل آپ موقع کانکت شدن
6- ملت فکر می کنن در اتاقای ما، مثه در یخچال خود به خود بسته میشه. پشت سرشون نمیبندنش
7- هرکس به طریقی دل ما می شکند! اما تو خیلی خلاقیت به خرج دادی، آفرین.
8- اوضاع اونقدر عجیبه که هرکی از هر دهه ای هست فکر می کنه جزو نسل سوخته است!
9- بعضی وقتا دلم واسه مامانم می سوزه وقتی میان تو اتاقم و غرق دنیای مجازی میشم و اون تنها نشسته تلویزیون می بینه. چه نسل بی عاطفه ای شدیم ما
10- همیشه دود سیگار به سمتی میره که نمی خوای، دقیقا مثه مسیر زندگی ما...
11- ای کاش الانم مثل بچگی بزرگترین نگرانیم این بود که وقتی آدامس می خرم عکسش تکراری نباشه...!
12- وقتی این نوشته های سوزناک بعضیا رو می خونم که از رفتن عشقشون دارن پر پر می شن، دلم می خواد برم عشقشونو پیدا کنم، دوتا بزنم تو گوشش، بگم الاغ! داری می کشیش بدبختو! برگرد
13- در تاریخ تنقلات همه جور آدمی داشتیم از آدم نابغه ای که بستنی رو اختراع کرد تا اون آدم ناتوانی که تخمه ژاپنی رو به آجیل اضافه کرد
14- به علت گرانی بانک مرکزی به مناسبت روز مرد کارت های آفرین صد آفرین و هزار و سیصد آفرین همسر خوب و نازنین چاپ کرد
15- پیرمردهای 90 ساله هم توی جمعشون به همدیگه میگن «بچه ها»
16- یه آهنگ توی پلی لیستت هست که همیشه ازش رد میشی اما هیچ وقت پاکش نمی کنی
17- انگیزه چک کردن میس کال ها:
پنج درصد اهمیت کسی / کسانی که تماس گرفتن
95 درصد خلاص شدن از اون آیکون اعصاب خردکردن نشون دهنده میس کال
18- رفته بودیم یه جا مهمونی، صاحب خونه یه دختر ملوس داشت، سه، چهار سالش بود، دیوار راستو می رفت بالا! نازش کردم، بوسیدمش و بهش با لحن بچگونه گفتم: خاله دون، چن سالته عجیییجم؟ اسمتو بهم میگی خانونمه خوججل؟
چند ثانیه تو چشام نگاه کرد، بعدش خیلی جدی گفت: خب مثل آدم حرف بزن ببینم چی میگی...!
19- خواستم خونه عشقو تو قلبت بسازم اما شهرداری مجوز نداد!
20- ینی فک کنم مسوولان یوفا با مسوولان دانشگاه ما هماهنگ کردن که از روز شروع فرجه ها بازی های یورو 2012 رو شروع کنند و اختتامیه اش هم همزمان با اتمام امتحانات ماست.
مراقب باشید بچه ها که من دو سال پیش تو جام جهانی داغون شد امتحانام!
21- این عذاب وجدان گرفتن ها در روزای آخر تعطیلات کاملا نرمال و از علایم سلامتی دانشجویان و دانش آموزان است
22- هر امتحانی سه فاز دارد: فاز فرجه ها که عموما به فنا می رود
فاز ایام امتحانات که عموما به فکر کردن راجع به راه کارهای تقلب می گذرد
فاز بعد از امتحانات که به بچه خواری اساتید و التماس سپری می شود
23- راوی قصه عاشق دخترک شده بود، قصه را طول می داد تا شاهزاده قصه کمی دیرتر برسد
24- یادمان باشد اگر قاطرمان تنها شد، طلب عشق ز هر کره الاغی نکنیم
25- شما یادتون نمیاد، همین دو ساعت پیش ساعت چهار بود
26- خرخون مجرم نیست، بیمار است. بیایید با خرخون ها مثل بیماران رفتار کنیم...! (ستاد حمایت از بیماری های خیلی خاص)
27- تو «اسم فامیل»، سر غذا دعوامون می شد می رفتیم پیش بزرگ ترها تاییدیه می خواستیم که مثلا شهادت بدن گیلاس پلو داریم یا نه!
موز پلو حتی...!
28- لیوان آب باس شعور داشته باشه وقتی از بیرون میای و پهن زمینی خودش بیاد بگه منو بخور، این دانشمندا چه غلطی می کنند من نمی دونم
29- بچه که بودیم همش اون خانوم مجری مهربونه بودا... خانوم رضایی،
می گفت: شما... ما هم می گفتیم: ما؟
می گفت: بله شما که نزدیک تلویزیون نشستی، یکم برو عقبن تر بشین!
مام می رفتیم عقب. بعد می گفت: یکم عقب تر!
ماهم تا نزدیکای در ورودی می رفتیم عقب که نکنه لج کنه کارتون نشوننده!
30- وقتی پنج ثانیه قبل از آلارم موبایل بیدار می شم و اونو خاموش می کنم احساس می کنم بمب خنثی کردم
31- من همه کتابامو دو دور کامل خوندم، تو چطور؟ (ستاد ایجاد وحشت میان دانشجویان در فصل امتحانات)
32- مقدار تعطیلی بیشتر = اتلاف وقت بیشتر
عمرا وقتی تعطیل می شی بشینی درس بخونی
33- ما بچه بودیم یه بازی بود به نام: «همه ساکت بودند ناگهان خری گفت»... صدبرابر پلی استیشن 3 لذت داشت!
34- استاد: وقتی بزرگ شدی چه می کنی؟ شاگرد: ازدواج! استاد: نخیر منظورم اینه که چی می شی؟ شاگرد: داماد! استاد: اوه! منظورم این است وقتی بزرگ شدی چی به دست می آری؟ شاگرد: زن! استاد: بله! وقتی بزرگ شدی برای پدر و مادرت چی می گیری؟ شاگرد: عروسی می گیرم! استاد: پسر جان پدر و مادرت در آینده از تو چه می خوان؟ شاگرد: نوه!
35- در جهان سوم رمز موفقیت پنهان کردن منابع کسب اطلاعاته
وسط میدون تجریش احساس کردم یه مردی تو فاصله 20 متریم زل زده بهم و داره میاد سمتم، منم چشم تو چشم شدم و به مسیرم ادامه دادم، بهم رسیدیم و یهو دستشو کرد تو کیفش و یه کاغذ داد دستم
آگهی کاشت مو بود
اولش خیلی بهم برخورد اما بعدا گفتم طفلکی چقدر منتظر یه کچل بوده که رد شه
36- فرقی نداره کسی که باهاش حرف می زنی، پلی تکنیک می خونه یا آزاد . از نظر خودش سختگیرترین استادا و بالاترین سطح علمی رو دانشگاه اونا داره
پسر: بالاخره موقعش شد. خیلی انتظار کشیدم.
دختر: میخوای از پیشت برم؟
پسر: حتی فکرشم نکن!
دختر: دوسم داری؟
پسر: البته! هر روز بیشتر از دیروز!
دختر: تا حالا بهم خیانت کردی؟
پسر: نه! برای چی میپرسی؟
دختر: منو میبوسی؟
پسر: معلومه! هر موقع که بتونم.
دختر: منو میزنی؟
پسر: دیوونه شدی؟ من همچین آدمیام؟!
دختر: میتونم بهت اعتماد کنم؟!
پسر: بله.
دختر: عزیزم!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بعد از ازدواج :
متن قبلی رو از پایین به بالا بخون
من از بازی نور در وادی بی قلب ظلمت ها نمی ترسم
من از حرف جدایی ها
مرگ آشنایی ها
من از میلاد تلخ بی وفایی ها می ترسم…
ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
ای مسافر غریبه چرا قلبمو شکستی
رفتی و تنهام گذاشتی دل به ناباوری بستی
حالا من تنها نشستم با نوای بی نوایی
چه غریبم بی تو اینجا ای غریبه بی وفایی
ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
دلم گرفته خدایا تو دل گشایی کن
من آمدم به امیدت تو هم خدایی کن
به بوی دلکش زلفت که این گره بگشای
دل گرفته ما بین و دلگشایی کن
ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
افسوس که بشکست دلم آنکس که قبلهگاهم بود
زین روزگار بی وفایی با من یار گرماگرم نگاهم بود
زیر باران زیر فانوس شب در این مهتاب
با اشک خود ترانه بیوفایی گویم ز مهتاب ...
ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
ﻫـﺰار ﺗﺎ وﻋﺪه دادی ﻧﻴﻮﻣﺪی ﻣﺎ رو ﻛﺎﺷﺘﻲ
اﻳﻦ دل ﻣـﻬﺮﺑﻮﻧﻮ ﭼـﺸﻢ اﻧـﺘـﻈـﺎر ﮔﺬاﺷﺘﻲ
ﺑـﺮای ﺑـﻲوﻓـﺎﻳـﻲ ﻫـﺰار ﺑـﻬـﻮﻧﻪ داری
ﻫﺰار و ﻳﻚ ﺷﻜﺎﻳﺖ از اﻳﻦ زﻣﻮﻧﻪ داری
ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
سلام ای بی وفای بی مرووت / سلام ای ساز گیتار محبت
سلام کردم نگی تو بی وفایی / وگرنه ما که عاشقیم بی مرووت !!!
ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
من که پشت پا زدم به هرچه هست و نیست / تا که کام او ز عشق خود روا کنم
خود را نمیبخشم ، اگر که زین پس به عاشقان وفا کنم . ..
ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
دیدی ای دل که غم عشق دگر باره چه کرد ؟
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد . ..
ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
آخرین حرف دلم : عشق هرگز نمیمیرد مگر اینکه عشاق بی وفا باشند . ..
ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
آهای رغیب بی رحم عشق منو ربودی / آخه یار بی وفا به یاد من نبودی
حالا داری به عشقت زندگیتو می سازی / غافل از این که اینجا قلبی شکستی . . .
ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی!
چه خیال آب روشن که به تشنگان نمایی؟
دل خویش را بگفتم - چو تو دوست می گرفتم؛
نه عجب که خوبرویان بکنند بی وفایی!
نکته: این چند آیتم همین جوری اند محض خنده، برای اینکه اخم هایتان را باز کنید، کمی بخندید و اگر خوش تان آمد برای رفیق تان پیامک بزنید تا او هم لذتش را ببرد،گذاشتم دلیل خاصی هم نمی خواهد، همین جوری محض خنده...
گوز ورورگوزل گوزلرین گوزل ، بولمرم نوار اولدرور منی
چشم ( چشمک که عاشق به معشوقه میزند) میزند زیبا چشمانت زیبا ، نمیدانم چه هست می کشد مرا
سالدی گوزلرین گوزدن عالمی گوزلرین باخار اولدرور منی
انداخت چشمانت دنیا را از چشم ، چشمانت در حالی که نگاه میکند میکشد مرا
گوزلرین قاداسین آلیم گوزل، گوزلرم یولون گوزلره فدا
درد و بلای چشمات به جانم ای زیبا روی ، چشم انتظار راهتم فدای چشمانت
گوزلرم گنه گوزلرین گوره ، درد انتظار الدرور منی
انتظار میکشم دوباره تا چشمانت ببینه، که درد انتظار میکشد مرا
گوز گوز ایلیری گوزلرین منه ، مرحم اولمری سوز لرین منه
چشم چشم میکنه چشمانت به من، مرحم نمیشه حرفایت به من
گوزلرین بو قلبیم یاراسینا ، باخمادی نگار اولدرور منی
چشمانت برای زخم قلب من،نگاه نکرد نگارا میکشد مرا
هر گوزل گوزی گوزدن آتمشام ، گوزلرین خیالینده یاتمشام
هر زیبا چشمی را از چشمم دور انداختم ، در خیال چشمانت خوابیدم( کمین کردم)
بیر خمار گوزه جان اوتوزمشام ، بیلمیرم قمار اولدرور منی
به یک چشم خماری جانمو باختم، نمیدانم این قمار میکشد مرا
گوز وریب طبیعت منه بلی ، تا گورم قارا گوزلری ولی
بلی طبیعت به من چشم داده ، تا ببینم چشمان سیاه را ، ولی
قورخورام دییم اوچی گوزلرین ، ائلیب شکارالدرور منی
می ترسم بگم چشمان شکارچیت ، شکار کرده میکشد مرا
گوزلرین وفاسین گوزل گوزله ، نقش قیلمشام گر گوزون دوزه
وفای چشمان زیبایت به یک چشم زیبائی ، نقش بستم اگر چشمانت تحمل کنه
گورسه ساخلارام گوزده گوزلرین ، گرچه روزگار اولدرور منی
ببینه نگاه میدارم در چشمانم چشمانت را ، گر چه روز گار می کشد مرا
تا گوزومدن اولدون اوزاخ گوزل، گوزورورگوزون اوزگه گوزلره
تا از چشمانم دور شدی زیبایم ، چشم می زند چشمانت به چشمان غریبه
اوزگه اوزلره گوز وراندا سن ، قلب داغدار الدرور منی
وقتی به اشخاص بیگانه چشم میزنی ، قلب داغدار میکشد مرا
قاره گوز گوزون حسرتیندیم ، گوزلریم چکیر یول گوزون گله
ای چشم سیاه در حسرت چشمانتم، چشمانم به راهه تا چشمانت بیاید
فرقتینده ای هر گوزی گوزل ، چشم اشکبار الدرور منی
در فراقت ای هر چشمانت زیبا ، چشم گریانم میکشد مرا
گوزده آز یولون قاره گوزلریم ، دوشموسن گوزوندن گوزون گوتور
ای چشمان سیاهم کم انتظار بکش ، افتادی از چشمانش چشماتو بردار
آغلار گوزلریم سویله ای گوزل ، وردین آشکار الدرور منی
چشمانم گریان میشه برسون ای زیبا (عرض کن ) وردت و زمزمه ات آ شکارا میکشد مرا
قاره گوز گوزل بیر دقیقه دوز ، سویلمه گوزومدن گوزون گوتور
زیبای چشم سیاه یک دقیقه صبر کن ، نگو چشمانت را از چشمانم بردار
سیر ایله گوزون گوزگولرده گور ، گوزده گور نه وار الدرور منی
نگاه کن چشمانت را در آیینه ها ببین، در چشمانت ببین چه هست که میکشد مرا
آرزو گوزل گوز گوزه وورار ، گوز وراندا گوز گوزله گوز ورار
آرزوی زیبا چشم به چشم میزند( برق میزند) موقعی که چشم میزند چشم ، مواظب باش چشم نزنه
گوزلرین آلار گوزدن اختیار ، گوزلریم باخار الدرور منی
چشمانت می گیرد اختیار از چشم ، چشمانت در حالیکه نظاره گر است میکشد مرا
My Wife Navaz Called,
'How Long Will You Be With That Newspaper?
Will U Come Here And Make UR Darling Daughter Eat Her Food?
همسرم نواز با صدای بلند گفت، تا کی می خوای سرتو توی اون روزنامه فرو کنی؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟
Farnoosh Tossed The Paper Away And Rushed To The Scene.
شوهر روزنامه رو به کناری انداخت و بسوی آنها رفت
My Only Daughter, Ava Looked Frightened; Tears Were Welling Up In Her Eyes.
تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود
In Front Of Her Was A Bowl Filled To its Brim With Curd Rice.
ظرفی پر از شیربرنج در مقابلش قرار داشت
Ava is A Nice Child, Very Intelligent For Her Age.
آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود
I Cleared My Throat And Picked Up The Bowl. 'Ava, Darling, Why Don't U Take A Few Mouthful
Of This Curd Rice?
گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم، چرا چند تا قاشق گنده نمی خوری؟
Just For Dad's Sake, Dear'.
Ava Softened A Bit And Wiped Her Tears With The Back Of Her Hands.
فقط بخاطر بابا عزیزم. آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت
'Ok, Dad. I Will Eat - Not Just A Few Mouthfuls,But The Whole Lot Of This.
But, U should....' Ava Hesitated.
باشه بابا، می خورم، نه فقط چند قاشق، همه شو می خوردم. ولی شما باید.... آوا مکث کرد
'Dad, if I Eat This Entire Curd Rice, Will U Give Me Whatever I Ask For?'
بابا، اگر من تمام این شیر برنج رو بخورم، هرچی خواستم بهم میدی؟
'Promise'. I Covered The Pink Soft Hand Extended By My Daughter With Mine, And Clinched The Deal.
دست کوچک دخترم رو که بطرف من دراز شده بود گرفتم و گفتم، قول میدم. بعد باهاش دست دادم و تعهد کردم
Now I Became A Bit Anxious.
'Ava, Dear, U Shouldn't Insist On Getting A Computer Or Any Such Expensive Items.
ناگهان مضطرب شدم. گفتم، آوا، عزیزم، نباید برای خریدن کامپیوتر یا یک چیز گران قیمت اصرار کنی
Dad Does Not Have That kind of Money Right now. Ok?'
بابا از اینجور پولها نداره. باشه؟
'No, Dad. I Do Not Want Anything Expensive'.
Slowly And Painfully,She Finished Eating The Whole Quantity.
نه بابا. من هیچ چیز گران قیمتی نمی خوام.
و با حالتی دردناک تمام شیربرنج رو فرو داد.
I Was Silently Angry With My Wife And My Mother For Forcing My Child To Eat Something That She Detested.
در سکوت از دست همسرم و مادرم که بچه رو وادار به خوردن چیزی که دوست نداشت کرده بودن عصبانی بودم
After The Ordeal Was Through, Ava Came To Me With Her Eyes Wide With Expectation.
وقتی غذا تمام شد آوا نزد من آمد. انتظار در چشمانش موج میزد
All Our Attention Was On Her.
'Dad, I Want To Have My Head Shaved Off, This Sunday!'
همه ما به او توجه کرده بودیم. آوا گفت، من می خوام سرمو تیغ بندازم. همین یکشنبه
Was Her Demand..
'Atrocious!' Shouted My Wife, 'A Girl Child Having Her Head Shaved Off?
Impossible!'
'Never in Our Family!'
My Mother Rasped.
'She Has Been Watching Too Much Of Television. Our Culture is Getting Totally Spoiled With These TV Programs!'
تقاضای او همین بود.
همسرم جیغ زد و گفت، وحشتناکه. یک دختر بچه سرشو تیغ بندازه؟ غیرممکنه. نه در خانواده ما. و مادرم با صدای گوشخراشش گفت، فرهنگ ما با این برنامه های تلویزیونی داره کاملا نابود میشه
'Ava, Darling, Why Don't U Ask For Something Else? We Will Be Sad Seeing U With A Clean-Shaven Head.'
گفتم، آوا، عزیزم، چرا یک چیز دیگه نمی خوای؟ ما از دیدن سر تیغ خورده تو غمگین می شیم
'Please, Ava, Why Don't U Try To Understand Our Feelings?'
خواهش می کنم، عزیزم، چرا سعی نمی کنی احساس ما رو بفهمی؟
I Tried To Plead With Her.
'Dad, U Saw How Difficult It Was For Me To Eat That Curd Rice'.
سعی کردم از او خواهش کنم. آوا گفت، بابا، دیدی که خوردن اون شیربرنج چقدر برای من سخت بود
Ava Was in Tears.
'And U Promised To Grant Me Whatever I Ask For. Now,U Are Going Back On UR Words.
آوا اشک می ریخت. و شما بمن قول دادی تا هرچی می خوام بهم بدی. حالا می خوای بزنی زیر قولت
It Was Time For Me To Call The Shots.
'Our Promise Must Be Kept.'
حالا نوبت من بود تا خودم رو نشون بدم. گفتم، مرده و قولش
'Are U Out Of UR Mind?' Chorused My Mother And Wife.
مادر و همسرم با هم فریاد زدن که، مگر دیوانه شدی؟
'No. If We Go Back On Our Promises She Will Never Learn To Honour Her Own.
نه. اگر به قولی که می دیم عمل نکنیم اون هیچوقت یاد نمی گیره به حرف خودش احترام بذاره
Ava, UR wish Will B Fulfilled.'
آوا، آرزوی تو برآورده میشه
With Her Head Clean-Shaven, Ava Had A Round-Face, And Her Eyes Looked Big And Beautiful.
آوا با سر تراشیده شده صورتی گرد و چشمهای درشت زیبائی پیدا کرده بود
On Monday Morning, I Dropped Her At Her School.
It Was A Sight To Watch My Hairless Ava Walking Towards Her Classroom..
She Turned Around And Waved. I Waved Back With A Smile.
صبح روز دوشنبه آوا رو به مدرسه بردم. دیدن دختر من با موی تراشیده در میون بقیه شاگردها تماشائی بود. آوا بسوی من برگشت و برایم دست تکان داد. من هم دستی تکان دادم و لبخند زدم
Just Then, A Boy Alighted From A Car, And Shouted,
'Ava, Please Wait For Me!'
در همین لحظه پسری از یک اتومبیل بیرون آمد و با صدای بلند آوا را صدا کرد و گفت، آوا، صبر کن تا من بیام
What Struck Me Was The Hairless Head Of That Boy.
'May Be, That Is The in-Stuff', I Thought.
چیزی که باعث حیرت من شد دیدن سر بدون موی آن پسر بود. با خودم فکر کردم، پس موضوع اینه
'Sir, UR Daughter Ava is Great indeed!'
Without introducing Herself, A Lady Got Out Of The Car,
And Continued, 'That Boy Who is Walking Along With Ur Daughter is My Son Bomi.
خانمی که از آن اتومبیل بیرون آمده بود بدون آنکه خودش رو معرفی کنه گفت، دختر شما، آوا، واقعا فوق العاده ست. و در ادامه گفت، پسری که داره با دختر شما میره پسر منه
He is Suffering From... Leukemia'.
She Paused To Muffle Her Sobs.
'Harish Could Not Attend The School For The Whole Of The Last Month.
He Lost All His Hair Due To The Side Effects Of The Chemotherapy.
اون سرطان خون داره. زن مکث کرد تا صدای هق هق خودش رو خفه کنه. در تمام ماه گذشته هریش نتونست به مدرسه بیاد. بر اثر عوارض جانبی شیمی درمانی تمام موهاشو از دست داده
He Refused To Come Back To School Fearing The Unintentional But Cruel Teasing Of The Schoolmates.
نمی خواست به مدرسه برگرده. آخه می ترسید هم کلاسی هاش بدون اینکه قصدی داشته باشن مسخره ش کنن
Ava Visited Him Last Week, And Promised Him That She Will Take Care Of The Teasing Issue.
But, I Never Imagined She Would Sacrifice Her Lovely Hair For The Sake Of My Son !!!!!
آوا هفته پیش اون رو دید و بهش قول داد که ترتیب مسئله اذیت کردن بچه ها رو بده. اما، حتی فکرشو هم نمی کردم که اون موهای زیباشو فدای پسر من کنه
Sir, You And Your Wife Are Blessed To Have Such A Noble Soul As Your Daughter.'
آقا، شما و همسرتون از بنده های محبوب خداوند هستین که دختری با چنین روح بزرگی دارین
I Stood Transfixed And Then, I Wept.
'My Little Angel, You Are Teaching Me How Selfless Real Love Is..........
سر جام خشک شده بودم. و... شروع کردم به گریستن. فرشته کوچولوی من، تو بمن درس دادی که فهمیدم عشق واقعی یعنی چی
"The Happiest People On This Planet Are Not Those Who Live On Their Own Terms
But Are Those Who Change Their Terms For The Ones Whom They Love !!"
خوشبخت ترین مردم در روی این کره خاکی کسانی نیستن که آنجور که می خوان زندگی می کنن. آنها کسانی هستن که خواسته های خودشون رو بخاطر کسانی که دوستشون دارن تغییر میدن
Think About This
به این مسئله فکر کنین
گفت دانایی که گرگی خیره سر ، هست پنهان در نهاد این
بشر، هرکه با گرگش مدارامی کند،خلق و خوی گرگ پیدا
می کند، هرکه گرگش را دراندازد به خاک،رفته رفته می شود
انسان پاک ،زور وبازو چاره این گرک نیست ،صاحب اندیشه
داند چاره چیست ، در جوانی جان گرگت را بگیر،وای گر این
گرگ گردد با تو پیر!!!
اگر هم از اهمیت این جملات باخبرید اما نمی دانید چه بگویید و از کجا شروع کنید، بهتر است از این توصیه ها کمک بگیرید و با دنیای زنان آشنا تر شوید.
ادامه مطلب ...
ا
باستر سیمکوش:
چاق ترین مرد جهان بود. در سال 1393 وزنش به 500 کیلو و در سال 1995 به 541 کیلو میرسه ولی یه رژیم لاغری شدید میگیره و میشه 97 کیلو! نکته ی جالبترش هم اینه که 20 کیلو پوست اضافی میاره بعد از لاغری که ازش یه کت میدوزن
ادوارد مورداکسی:
انسان دو چهره! یه صورت هم پشت سرش داشته ولی اینقدر صورت پشتیه از خودش صدا در میاره که بالاخره در 33 سالگیش خودکشی میکنه
ویتکا ادنا اوار:
اهل روسیه. به خاطر کوچیکی جثه اش دزدها ازش برای کارای خلاف و دزدی استفاده میکردن. در زمان مرگش دزدهای روسیه 3 روز عزای عمومی اعلام کردن
پاسکال پنتیون:
اوایل قرن بیستم در مکزیکوسیتی به دنیا میاد و روی سرش یه سر دیگه هم داشته که چشمها و دهنش حرکت میکردن ولی قابلیت دیدن و حرف زدن نداشتن
انسان چهارچشم:
در سال 1854 در انگلیس به دنیا میاد. روی چشماش یه جفت چشم دیگه هم بودن و هر کدام از چشما میتونستن زاویه ی مشخصی رو ببینن! با یه جفتش میتونسته جلو پاشو ببینهو با اونیکی جفت هم چشم چرونی کنه!! (; پشت سرش هم زن خوک نماست که دماغ و دهنش مثل خوک بوده و تنها مورد مشاهده شده در جهانه
گروس مک تانل:
زشت ترین زن دنیا. در دنیا از نظر زشتی مقام اول رو داشته و 3 بار هم ازدواج کرده و یه پسر طبیعی و زیبا هم به دنیا اورده
کاهش درد گلو و از بین بردن جوشهای صورت و پوست تنها بخشی از توانایی های آب گوجه فرنگی است.
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس به نقل از باشگاه خبرنگاران، آب گوجه فرنگی ماده ای است که بیشتر برای نوشیدن یا پخت و پز مورد استفاده قرار می گیرد. اما در این میان استفاده های دیگری نیز از این مایع می شود که شاید در نگاه اول غیر عادی باشد. در این مطلب شما را بعضی از این کاربردها آشنا می کنیم.
کاهش چربی پوست
بسیاری در دنیا پوست صورت خود را روزی دو مرتبه و هر بار به مدت 15 دقیقه با آب و گوشتابه گوجه فرنگی می پوشانند و این به آنها کمک می کند تا چربی سطح پوستشان را کاهش دهند.
مبارزه با جوش های پوستی
اگر دارای پوست حساسی هستید که مرتب جوش می زند سعی کنید تا بدن خود را با آب گوجه فرنگی شستشو دهید . این عمل شادابی پوست شما را تضمین می کند.
بوی بدن
اگر بدن شما بوی بدی دارد و نمی توانید آن را از بین ببرید سعی کنید تا با شستشوی بدن خود با آب گوجه فرنگی این بوی بد را از بین ببرید. در عین حال در کشورهای خارجی که داشتن سگ خانگی مرسوم است از آب گوجه فرنگی برای از بین بردن بوی بدن هم انسان و هم سگ نیز استفاده می شود. مواد تشکیل دهنده گوجه فرنگی در از بین بردن بوی بد تاثیر مثبتی دارد.
حافظ رنگ موی سر
اگر موی سر شما در حال از دست دادند رنگ خود سعی کنید تا از آب گوجه فرنگی استفاده کنید. بر اساس تجربیات موجود این ماده بر روی موهای بلوند تاثیر بیشتری دارد.
کاهش گلو درد
بسیاری از ما در زمان گلو درد از محلول آب نمک استفاده می کنیم. تجربیات جدید نشان داده است که استفاده از آب گوجه فرنگی و قرقره کردن آن نیز برای کاهش درد مفید است.
شستشوی ظروف فلزی
ظروف فلزی که حاوی غذاهای سوخته است و به بدنه ظرف چسبیده همراه برای خانوم های خانه دار مشکل ساز بودند. تجربیات جدید نشان داده است که جوشاندن آب گوجه فرنگی کمک می کند تا این ظروف بهتر شسته شود.
قرار گرفتن عقربه در منطقه سبز نشاندهنده تعادل در قد و وزن افراد است ، هر چه عقربه به سمت قرمز نزدیک شود، خطرناک تر است: