نکته: این چند آیتم همین جوری اند محض خنده، برای اینکه اخم هایتان را باز کنید، کمی بخندید و اگر خوش تان آمد برای رفیق تان پیامک بزنید تا او هم لذتش را ببرد،گذاشتم دلیل خاصی هم نمی خواهد، همین جوری محض خنده...
*یک عدد بین 10 تا 20 انتخاب کنید. اون عدد رو با 32 جمع کنید. حاصل رو ضرب در 2 کنید. حاصل رو منهای 1 کنید. حالا چشماتونو 5 ثانیه ببندید... همه جا تاریک شد! درسته؟! ما اینیم دیگه...
*بروسلی رو کشتن، تختی رو کشتن، داداشی رو کشتن، ولی تا حالا دیدی یه معتاد رو بکشن؟ نتیجه اخلاقی: ورزش بیشتر از اعتیاد برای سلامتی ضرر داره!
*ما ورزش نمی کنیم چون اگر پیاده روی و دوچرخه سواری برای سلامتی مفیده، پستچی باید همیشه زنده باشه و همچنین رژیم نمی گیریم چون یه نهنگ تمام روز رو شنا می کنه، ماهی و آب می خوره ولی چاقه!
*اگه ورزشی به نام «سگ دو» جزو مسابقات المپیک 2012 بود، حتما ما می تونستیم خودی نشون بدیم!
*بنده خدا برای اولین بار می خواست خرید اینترنتی بکنه، الان دو روزه کارت اعتباری اش گیر کرده توی سی دی رام!
*از این بوگیرهای توالت که اسانس کاپوچینو و یا قهوه داره اصلا نخرید، چون وقتی که میرید کافی شاپ تا براتون قهوه و یا نسکافه میارن، خاطرات زنده می شه!
*بچه که بودیم، هرکی ما رو میدید لپ هامون رو می کشید. میگفت عروس / داماد من میشی خوشگله؟ حالا که بزرگ شدیم و به شما نیاز داریم. کجا هستین پس؟!
*هر وقت از تنهایی لذت نمی برید ازدواج کنید آن وقت حتما از تنهایی لذت می برین!
*نمی دونم چرا هر وقت من کلید موفقیت رو پیدا می کنم یه نفر قل رو عوض کرده!
*توصیه به پدران و مادران گرامی: وقتی بچه تون اومد خونه عطر زده بود، آدامس هم می جویید، هیچوقت ازش نپرسین: سیگار کشیدی؟ مستقیم بزنین زیر گوشش.
*بنده خدا میره قهوه خونه میگه یه فنجون قهوه چنده...؟ طرف میگه پونصد. رفیق مون می پرسه شکرش چنده...؟ او هم میگه مجانیه. ایشون هم میگه پس 2 کیلو شکر بده!
*بنده خدا می ره امتحان گواهی نامه بده. چندبار رد میشه. بعد تو راه پلیس جلوش رو می گیره. می گه گواهی نامه! اون هم میگه دادین که می خواین؟
*دوتا جمله خفن دارم نه حسین پناهی گردن میگیره نه دکتر شریعتی! موندم چیکارش بکنم!
*یه ضرب المثل چینی هست که می گه: تا ایران هست بازیافت چرا؟!؟
*از این طرح هزاران لبخند که هیچی به ما نرسید. حالا اگه یه طرح هزاران فحش بذاره من یه نفری همه رو برنده میشم!
*چه لحظه باشکوهی بود. اون لحظه... وقتی معلم می بردمون پای تخته تا ازمون درس بپرسه وسطش زنگ می خورد...!
*مسخره ترین سوالی که میشه از یکی پرسید: می تونم بهت اعتماد کنم؟! در تاریخ حتی یک مورد هم جواب منفی ثبت نشده!
*تا حالا دقت کردین وقتی یه نفر شمارو دعوت به دیدن یه فیلمی که قبلا خودش دیده می کنه تو مدت فیلم یه جوری نگاتون می کننه که انگار خودش فیلم رو ساخته؟!
*دو نفر داشتن با هم خالی می بستن. اولی گفت 40 سال پیش ساعت بابام تو همین رود افتاد! دیروز بعد این همه مدت رفتیم غواصی پیداش کردیم سالم بود! دومی گفت بابای من 40 سال پیش افتاد تو همین رود، دیروز دیدیم اومد خونه سالم سالم بود! اولی گفت تو این مدت او زیر چی کار می کرد؟ گفت: ساعت بابای تو رو کوک می کرد.
*همون دو نفر داشتن باز دوباره برای هم خالی می بستن. اولی می گه بابای من یه طویله خیلی بزرگ داره. وقتی یه گاو واردش می شه تا بخواد برسه ته طویله بچه دار می شه. اون گوساله هم گاو می شه. باز هم اون گاوه بچه دار می شه و باز دوباره اون گوساله گاو می شه. همین جوری تا 7 بار این اتفاق می افته. بعد تازه گاوه می رسه ته طویله. دومی می گه این که چیزی نیست. بابای من یه عصای بزرگ داره. وقتی می ره بیابون برای شکار شیر، برای اینکه آفتاب اذیتش نکنه یا عصاش ابرها رو می کشه بالای سرش تا سایه بشه. اولی می گه. حالا بابای تو این عصا را کجا نگه می داره؟! دومی می گه: تو طویله بابای تو!
*نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید: «شما برای چی می نویسید استاد؟» برنارد شاو جواب داد: «برای یک لقمه نان.» نویسنده جوان گفت: «متاسفم. برخلاف شما ما برای فرهنگ می نویسیم» و برنارد شاو گفت: «عیبی ندارد پسرم. هرکدام از ما برای چیزی می نویسیم که نداریم.»
1- یادتونه سر کلاس تخته پاک کن رو خیس می کردیم می کشیدیم رو تخته فکر می کردیم خیلی تمیز شد بعد که تخته خشک می شد می دیدم چه گندی زدیم...! الان همین حس رو نسبت به زندگی دارم
2- دوس دارم یه روز آنقد پولدار بشم که وقتی رانی می خورم؛ اون تیکه آخر آناناس که ته قوطی گیر می کنه واسم مهم نباشه!
3- بعضی آدما آنچنان گنج های بی بدیلی هستن که باید حتما دفنشون کنی!
4- کاربردهای مختلف «مردن» در فرهنگ بیانی ما:
برو بمیر: برو گمشو!
بمیرم برایت: خیلی دلم برایت می سوزد!
می میرم برایت: عاشقتم!
می مردی؟: چرا کار را انجام ندادی؟
مردی؟: چرا جواب نمی دهی؟
نمردیم و...: بالاخره اتفاق افتاد!
مردیم تا...: صبرمان تمام شد!
مرده: بی حال!
مردنی: نحیف و لاغر!
مردم: خسته شدم!
5- گویش خانم های جوان در سال 81:
عزیزم، چرا ناراحتی؟ قربونت برم
گویش خانم های جوان در سال 86:
عزیزم، چرا ناراحنی؟ قلبونت برم
گویش خانم های جوان در سال 91:
عجیجم، عجقم، چلانالاحتی؟ قلبونت بلم
گویش خانم های جوان در سال 96:
دیبیلم، عولوپولو، بیلی بولوناتانوتوهلو؟
6- بابای شما هم جلو تلویزیون خوابش می بره بعد تا تلویزیونو خاموش می کنی بیدار می شه میگه چرا خاموشش کردی؟
7- دیدن یه سوسک توی اتاق خواب درواقع مساله خاصی نیست، مساله خاص از اونجا شروع می شه که: سوسکه ناپدید می شه
8- دوغ قبول!
شیر کاکائو قبول!
آبمیوه پاکتی قبول!
اصلا نوشابه هم قبول!
آب معدنی رو دیگه برا چی ت--- میدی؟
همش همونه!
9- نمی دونم چه حکمتیه، اینا که میرن بدنسازی اصرار دارن که اصلا سردشون نمی شه!
10- ایندر که ما لگد به بخت خودمون زدیم بروسلی به حریفاش نزد.
11- سر جلسه امتحان نشستی هرچی تو کلته رو برگه خالی می کنی آخرش نصف صفحه هم پر نمی شه بعد یه نفر بلند می شه می گه آقا یه برگه دیگه بدین جا ندارم. اون لحظه می خوای صندلی رو از پهنا بکنی تو حلقش!
12- حالا چرا تخم مرغ گندیده بوی گلابی میده؟
13- روز زن نزدیکه. خانوما هشیار باشین آقایون دعوا الکی راه نندازن همش سیاسته. توطئه رو در نطفه خفه کنید.
14- امروز رفتم از دستگاه خودپرداز پول بگیرم مبلغ رو زدم 50000 تومان
یه 10 هزار تومنی داد!
سه تا پنج هزار تومنی داد!
پنج تا دو هزار تومنی داد! پونزده تا هزاری!
یه لحظه دلم واسه دستگاه سوخت، نزدیک بود پولو برگردونم تو دستگاه!
طفلی خودشو کشت 50 تومن منو جور کرد!
15- نمونه سوال های رایج توی همه خونه ها:
این تلویزیون بی صاحاب واسه کی روشنه؟
چی از جون این یخچال بدبخت می خوای؟
کی لامپ دستشویی رو روشن گذاشته؟
کی دمپایی دستشویی رو خیس کرده؟
این موقع شب با کی حرف می زنی؟
چشمات در نیومد پای این کامپیوتر کوفتی؟
کی غذای منو خورده؟
16- شش ماه به دوستت مهربونی می کنی، خوبی باهاش، هر کاری میگه می کنی که بفهمونی دوستش داری... دو روز که اعصاب نداری، میگه: حالا شناختمت
17- اینقده بدم میاد وقتی دارم روی آهنگ می خونم خواننده اشتباه میخونه!دقت کردین!؟
18- الان شما اگه همینطوری بیکار هم نشسته باشید تو خونه، از نظر پدر و مادرتون، بچه همسایه یا بچه فامیل بهتر از شما بیکار می شینه
19- من هر روز، از خونه که بیرون می زنم رو یه کاغذ می نویسم «امروز قراره بمیرم» که اگه احیانا مردم، بگن یارو چقد خفن بوده، می دونسته!...
20- دقت کردین اگه انگشتت با تبر قطع شه، دردش کمتره تا اینکه با کاغذ بریده بشه؟! دقت کردین؟
21- دو ساعت پشت تلفن معطلی که گوشی رو برداره، تا میایی خمیازه بکشی یارو میگه الو! دقت کردین!؟
22- وقتی جوراب پاته، حتما دمپایی دستشویی خیسه!
23- اگه سال تا سال یه قرون تو جیبت نباشه مامان و بابات نمی فهمند، کافیه یه نخ سیگار تو جیبت باشه همه عالم می فهمن!
24- موقع فوتبال نگاه کردن 80 دقیقه می نشینی چش تو چش تلویزیون هیچ اتفاقی نمی افته، یه دقیقه میری دستشویی، میای می بینی بازی دو دو تموم شده.
25- موقع درس خوندن پرزهای موکت هم واسه آدم جذاب می شه، دوست داری ساعت ها بشینی بهشون نگاه کنی.
*حالا که همه این لطیفه ها را خواندید، این یکی را هم بخوانید: پیری برای جمعی سخن می گفت. لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند. بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند. او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید. او لبخندی زد و گفت: وقتی که نمی توانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن درمورد مساله ای مشابه ادامه می دهید؟ گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید.